مقدمه
مقاله اي كه پيش رو داريد ترجمه اي است از فصل اول كتابي به نام «مقدمه اي
بر جنسيت و زيبايي شناسي» نوشتة
«كارولين كورس مير»
كه در واقع فلسفة زيبايي شناسي را از ديدگاه فمينيستي بررسي مي كند.
كارولين كورس مير استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو كه يكي از دانشكده هاي
دانشگاه ايالتي نيويورك است مي باشد. از ديگر كتاب هايي كه به قلم اين خانم مي
باشد مي توانيم از كتابي به نام معنادادن به ذوق:
طعام و فلسفه (1999) نام ببريم.
زباني كه او در كتاب هايش به كار مي برد، زباني روان و صميمي و درك شدني
است كه استفاده از كتاب را براي همگان مقدور مي سازد، در مورد كتاب جنسيت و زيبايي
شناسي نيز وضع به همين منوال است و اين كتاب براي دانشجويان فلسفه، مطالعات
جنسيتي، پژوهش هاي تصويري و مطالعه هنر به طور نظري ، و به طور كلي براي هر كسي كه
به موضوعات مربوط به جنسيت و رابطة آن با نظريه هاي هنر علاقه دارد، مناسب مي
باشد.
«كورس مير» در اين كتاب در اين كتاب به موضوعاتي ؟؟ مي پردازد.
· چرا شاهد زنان هنرمند اندكي در گذشته هستيم؟
· هنر،لذت، و زيبايي
· نقش جنسيت در مورد ذوق و طعام
· هنر چيست و هنرمند كيست؟
·انزجار ، تعالي ، و ارزش هاي زيبايي شناسانه
· بدنه و ساختمان ذهنيت
اولين چاپ اين كتاب در سال 2004 صورت گرفته است و تا به حال به فارسي ترجمه
نشده است. همانطور كه پيشتر گفتيم اين مقاله تنها ترجمه اي است از فصل اول اين
كتاب با عنوان: هنرمندان و هنر؛ كه ارائه مختصري است از تاريخچه مفاهيم مربوط به
هنر.
در اين فصل نظريه هاي هنري و مفاهيم مربوط به آنها و حوزه هاي كاركرد و
اعتبار آنها از دوران باستان ] افلاطون و ارسطو[ گرفته تا دوران مدرن مورد بحث قرار مي گيرد.
عناوين فصول ديگر كتاب از اين قرار مي باشد.
· لذت زيبايي شناسانه
· مبتديان و حرفه اي ها
· جنسيت عميق: ذوق و طعام
· چه چيزي هنر است؟ (هنر
چيست؟)
· لذت دشوار:تعالي و انزجار
در اينجا لازم است كه ذكر كنم، تمام مطالب داخل كروشه از مترجم
مي باشد و فقط براي كمك به درك متن به آن اضافه شده اند.
هنرمندان و هنر
مختصري از تاريخ مفاهيم
هنر چيست؟ هنرمند كيست؟ اين ها مفاهيمي هستند كه هر كدام در
نسبت با ديگري تعريف مي شوند: اينكه آيا شخصي را يك هنرمند مي دانيم يا خير، تا
حدودي بسته به آن چيزي است كه او توليد مي كند، و اينكه آيا محصولي، يك اثر هنري
است يا خير،بستگي به اين دارد كه چه كسي آن را توليد كرده است.
بگذاريد با در نظر گرفتن مفهوم خالق شروع
كنيم: ما به كسي واژه هنرمند را اطلاق مي كنيم كه دست به خلاقيت هنري بزند، خواه
اين هنر شعر باشد و نقاشي و يا كه موسيقي ، معماري ، مجسمه سازي يا رقص باشد، كه
البته با ارائه چنين فهرستي از انواع مختلف هنر، در واقع در مورد مواد بحث آشكارا
دست به پيش داوري زده ام، چرا كه جواب ما ] در مورد اينكه هنر
چيست و هنرمند كيست[ متفاوت مي بود اگر من شخص قالي باف يا سازندة آثار منبت كاري شده
و يا آشپزها را هم اضافه كرده بوديم؛ يا شخصي كه ريسندگي، بافندگي و يا سفالگري مي
كند،يا آنكه شيشه گر است يا اثاثيه توليد مي كند و يا به صحافي كتاب مي پردازد.
همانطور كه طي اين فصل خواهيم ديد، اطلاق واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به
تغيير مقولاتي كه به عنوان آثار هنري شناخته مي شدند، در طول تاريخ دستخوش
تغييراتي بوده است.
تعريف معاصري كه در مورد يك هنرمند وجود دارد از ايده هايي چون
خودبيانگري، تخيل و خلاقيت
جداشدني نيست، ]
ايده هايي[
كه هر كدام نشانة نوع خاصي از آزادي هستند كه به هنرمند نسبت داده مي شود.
امروزه اغلب هنرمند را زادة يك روح آزاد، و ] داراي شخصيتي[ خودرأي كه خود را
محدود به قواعد اجتماعي و يا قوانين بي روح جامعه نمي كند، مي دانند. در بهترين
حالت اين آزادي ]
آزادگي[
ممكن است كه مشخصه اي براي نبوغ باشد، هر چند اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمي مي شود
مگر گذشت زمان حكم صحيح را عرضه كند. بنابراين چنين نگرشي نسبت به هنرمندان، اغلب
آنها را به مثابة افرادي كه از نظر عاطفي، منزوي و تنها هستند، تصوير مي كند.
در اين فصل از اصل بنيادين و چارچوب مفهومي اي پرسش مي كنيم كه
به چنين تصور همگاني اي از هنرمند شكل داده، تا بتوانيم تعيين كنيم كه چرا زنان
اندكي در فهرست نوابغ هنري شناخته شده به چشم مي خورند.
در واقع، خصوصاً در دوره هاي مشخصي از تاريخ، حتي تصور زنان به
عنوان هنرمنداني كاملاً مستقل كه فقط به خاطر خلاقيت صرف دست به خلق آثار هنري مي
زنند، امري دشوار محسوب مي شده است.
دليل اين امر چيست و اين موضوع چه چيزي را در مورد نقش تمايزات
جنسي در مفاهيم مربوط به خلاقيت نشان مي دهد؟
مورخان تحقيقات قابل توجهي در باب اين نوع محروم سازي ها كرده
اند، ]
محروم سازي هايي[
كه در دوره هاي مشخصي از تاريخ، زنان را از ورود به رشته هاي مختلفي مانند نقاشي،
مجسمه سازي يا تأليف موسيقيايي منع كرده و پيشرفت و اشتهار آنها را در زمينه هايي
چون ادبيات مختل كرده اند. هر چند تمركز ما اكنون مشخصاً در مورد عدم وجود امكان
تحصيل يا ديگر موانع و نواهي اجتماعي نيست؛ اين ها مواردي فرعي هستند كه با گذشت
زمان و پيش آمدن موقعيت هاي متفاوت تغيير كرده اند.
در اينجا بيشتر متوجه ماهيت پايه اي مفاهيمي هستيم كه فلسفه
هنر و قواعد زيبايي شناسي را شكل مي دهند، چارچوب هاي نظري كه اعمال اجتماعي را
تحت تأثير خود قرار مي دهند. در اينجا ما همچنين، تفاوت هاي جنسي و مفاهيم دشواري
مانند «تأنيت»
و «تذكير»
را درخواهيم يافت.
مباني مفهومي
جستجو در مورد اينكه مسأله جنسيت چه نقشي در زيبايي شناسي ايفا
مي كند، نيازمند ]
بيان[
مقدمه اي مي باشد: مروري بر مفروضاتي بنيادين در مورد طبيعت بشر و اينكه چه چيزي
دست يابي به فرهنگ و تمدن را ممكن مي سازد.
هنر پديده اي است كه در بردارندة عناصر فرهنگي قابل توجهي مي
باشد، و بهترين هنرها، آن هنري است كه نشانگر واكنش ها و ديدگاههاي مختلف در مورد
زندگي آدمي و معناي آن باشد.
افرادي كه به هنرهايي با ارزش هاي عميق و ماندگار مشغول هستند،
چه اين هنر طنز باشد يا تراژدي، كمدي، والا و يا زيبا ، باعث افتخار خاصي هستند و
توانسته اند سطحي ،؟؟ و دشوار از دست آوردهاي بشري را تجسم بخشند.
مفهوم هنرمند خلاق بر پاية
عقايدي استوار است كه مشخص كنندة كيفياتي در نوع بشر هستند كه به او توانايي رسيدن
به بالاترين سطوح فرهنگي را مي دهد؛ بنا به سنت قدما، عقلانيت، توانايي ضروري و ذهني
و اساس دست آوردهاي بشري به طور كلي مي باشد.
ديدگاههاي مختلف فمينيستي در مورد عقل و عقلانيت حوزه هاي
فلسفي بيان شده اند، گر چه در حوزة زيبايي شناسي در مورد عقل و عقلانيت در تمام
حوزه هاي فلسفي بيان شده اند، گر چه در حوزة زيبايي شناسي كمتر از آنچه انتظار مي
رود به چشم مي خورند، احتمالاً از آنجا كه هنر و ارزش هاي زيبايي شناسانه اغلب و
به سادگي با زمينه هاي «غيرعقلاني» روح
بشر، چون شهود، تخيل و احساس ارتباط دارند. ولي در عين حال تسلط بر چنين فعاليت
هاي ذهني اي، كه الهام را از امور بي معني و ديد زيبايي شناسانه را از بي قاعدگي
صرف متمايز مي كنند، مستلزم ذهنيتي منظم و محكم است و اعتقاد سنتي بر اين است كه
چنين ذهنيتي در قابليت هاي عقلاني ما ريشه دارد.
مفهوم قوه مستقل عقلي اي كه بشر را از حيوان جدا مي كند و به
موجب آن طبيعت ذاتي انسان توصيف مي شود، نفوذ گسترده اي در نظريه هاي غربي در مورد
معرفت، اخلاق، سياست، طبيعت انسان و فرهنگ دارد، در واقع، هيچ محدوده اي از فلسفه
از تأثيرات بلندمدت آن مستثني نبوده است.
اين ] مفهوم[ همچنان يكي از پيچيده ترين مفاهيم نظري است كه به اشكال متفاوت،
در حوزه هاي مختلف عمل مي كند، ] مفهومي [ كه نه تنها تعديل كنندة تفاوت هاي جنسيتي است بلكه به طور كلي
تعيين كنندة جايگاه گروههاي فرعي اجتماعي نيز مي باشد.
عقلانيت در شكل گيري ايدة خلاقيت و توانايي كسب دانش در مهارت
هاي هنري،و همچنين براي خودمختاري ذهن كه از ملزومات نوآوري و ابتكاري مي باشد،
اهميت ويژه اي دارد، هر چند ] اين اهميت[ غالباً آشكار نيست.
در ابتدا به ملاحظاتي كلي مي پردازيم: از لحاط سنتي، عقل به
عنوان قوه و استعداد ذهني اي شناخته مي شود كه باعث تمايز بين اعمال انساني و
اعمال غيرانساني مي شود.
اين يك كلي گويي توصيفي و اصولي است، چرا كه اعتقاد بر اين
واقعيت است كه تنها بشر قادر به تجربة عقلانيت مي باشد. به عبارتي بشر به موجب
چنين قوه اي از قوانين طبيعت فرار مي كند و قادر به ساخت فرهنگ ها و تمدن ها مي
شود، و با به كار انداختن اين درجه از اختيار زندگي خود را به پيش مي برد، اختياري
كه حيوانات ديگر فاقد آن مي باشد. پس مفهوم عقل داراي نوعي بار ارزشي نيز مي باشد:
چنين خصوصيتي ، نه تنها يك ويژگي ضروري براي انسان است كه او را از لحاظ معنوي به
عنوان يك انسان تعريف مي كند بلكه بهترين خصوصيت و كيفيت ما نيز مي باشد،ويژگي اي
كه امكان دست يابي به دست آوردهاي هنري، انتخاب اخلاقي و معرفت علمي را ميسر مي
سازد.
اين ادعاهاي كلي در مورد عقلانيت راجع به تمام انسان ها – زن، مرد، گذشتگان
،معاصران، آشنا و بيگانه – صادق است.
اما همچنان : مدارج مختلفي از عقلانيت به كرات در شكل دهي
تفاوت هاي اجتماعي مؤثر بوده است، و همين مدارج مختلف، در دوره هاي تاريخي مشخصي،
برتري “طبيعي” بعضي انسان ها را بر ديگران ثابت مي كرده، برتري ذهني و فطري اي كه
به سلسله هاي قدرت، آموزش و شئون ] مقامات[ اعتبار بخشيده است.
چنين برتري اي به هيچ وجه محدود به برتري مردان نسبت به زنان
نبوده؛ تلاشي كه براي توجيه برده داري ، به عنوان مثال مي شود و وجود انديشه هاي
مبتني بر وجود طبقات و تفاوت هاي اقتصادي و اجتماعي در جوامع، همگي وجود ايده اي
مبني بر برتري گروهي بر گروه ديگر را در عمل به اثبات مي رسانند.
براي توضيح تفاوت هاي
جنسيتي در مورد نقش ها و توانايي هاي اجتماعي، ذكر چنين استدلالاتي به صورت استوار
و نظام مند لازم است چرا كه در شماري از حوزه هاي نظري، عقلانيت به عنوان ويژگي
مهمي شناخته مي شود كه باعث ترفيع جنس مذكر بر جنس مؤنث در نوع بشر مي شود. اين
بدان معناست كه بگوييم، هر چند زنان هم داراي قوة عاقله مي باشند و ليكن از اين
قوه نسبت به مردان استفاده كمتري مي كنند، بنابراين، از ديد بسياري از نظام هاي
فلسفي و مذهبي تأثيرگذار، زنان كمتر قادر به حكومت بر نفس خود هستند و به همين جهت
در تمامي شرايط از زندگي در خانه گرفته تا سياست به عنون زيردست طبيعي مردان
شناخته مي شوند. نقش دوگانه عقل – كه نه تنها تفاوت بين انسان و غير انسان را مشخص مي كند بلكه
متمايز كنندة افرادمختلف بشر از يكديگر نيز است منجر به دستگاهي پيچيده از قراين
مفهومي مي شود كه...
:: برچسبها:
رایگان ,
دانلود ,
مقاله ,
ورد ,
word ,
هنر و ادبیات ,
فلسفة زيبايي شناسي از ديدگاه فمينيستي ,
مقاله هنری ,
فلسفة زيبايي شناسي ,
:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0